تیاراتیارا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

تیارا گلی

13 ماهگی

تیارا جونم سلام عزیزم دختر گلم 13 ماهگیت مبارک .دیگه برای خودت خانمی شدی .بالاخره بعد از 15 روز حالت بهتر شد و از دست این آنفولانزا و ویروس لعنتی نجات پیدا کردی . توی اون چند روز که مریض بودی خیلی لاغر شدی و هیچی نمی خوردی .اما خدا شکر که الان بهتری و غذا خوردنت هم بهتر شده .فقط بعد از مریضی وتبت خیلی ترسو شدی از صدای زنگ تلفن وآیفون میپری تو بغل هر کی نزدیکته بمیرم برات مامانی که اینقدر ترسو شدی . اما کارهای خیلی بامزه ای میکنی ،هر روز با عروسکات بازی میکنی  و بهشون غذا میدی ،میذاریشون روی پات ومیگی لالا .عمو زنجیر باف برات میخونیم میگی بععععهه وقتی میگم بابا اومده میگی : چی هر جا یک مداد یا خودکار ببینی میگی میگی چش چش دو اب...
19 دی 1390

یلدا مبارک

يلدا يعني يادمان باشد که زندگي آنقدر کوتاه است که يک دقيقه بيشتر با هم بودن را بايد جشن گرفت يلدايتان مبارک.     عزیز دلم قرار بود امشب برات تولد کوچکی بگیرم .برات کیک بگیرم .همه دورهم هستند چند تا عکس ازت بگیرم که متاسفانه مریض شدی .اشکال نداره انشاءاله تو بهتر بشی بعدش برات این کار را میکنم. این عکس هم درست کردم که چند تا از روش چاپ کنم و امشب بدم به مهمونها . ...
30 آذر 1390

آنفولانزای لعنتی

سلام عزیز دلم .الهی مامان فدات بشه که امروز 4 روزه که تب شدید داری و قطع نمیشه .یکشنبه شب تب داشتی بهت تب بر دادم و به هوای اینکه تب واکسن یکسالگیت هست و خوب میشی اما اصلا تبت پایین نیومد وبیقرار بودی نیمه شب با بابایی بردیمت دکتر وگفت التهاب گلو داری و دارو داد اما لحظه به لحظه حالت بدتر میشد و بیحالتر .دیروز صبح دوباره بردمت دکتر وگفت آنفولانزا گرفتی و عفونت گلوت شدیده .الهی دردت به جونم تا دیشب که اصلا چشم باز نمیکردی وبیحال بودی اما از دیشب یک کم تبت پایین اومده و اون چشمای نازتو باز کردی .از بس پا به پات اشک ریختم وگفتم دردت به جونم خودم هم مریض شدم  و حالم خوب نیست اما آرزومه تو خوب بشی عزیزم من تحمل میکنم. الهی قربونت برم از رو...
30 آذر 1390

عکسهای آتلیه - 1 سالگی

عزیز دلم دیروز رفتم عکسهای آتلیه را گرفتم .زیاد خوشم نیومد .آخه عزیزم تو پستهای قبلی گفته بودم که بد قلق بودی روز عکس گرفتن اما کار آتلیه هم دوست نداشتم مثلا اولین آتلیه تخصصی کودک در اصفهان بود .خیلی دلگیر شدم اما به قول بابایی اشکال نداره چند وقت دیگه میبریمت یک آتلیه دیگه وازت عکس های خوشکل میگیریم .انشاءاله که تو همیشه سلامت وشاد باشی که این از همه چی مهمتره عروسکم.       ...
27 آذر 1390

واکسن یکسالگی

عزیز دلم دیروز 20 آذر 90 واکسن یکسالگیتو زدی .خیلی دخمل خوبی بودی .فقط یک کم گریه کردی ،بعدش هم اومدیم خونه دیگه یادت رفت .من هم مرخصی گرفتم وتموم روز پیشت بودم .البته گفتند واکسن یکسالگی که اسمش MMR  است تب و درد نداره وممکنه 6 روز دیگه تب کنی عزیزم .انشاءاله که تو تب نکنی. الهی من فدای اون روی ماهت بشم .دیروز یک کار جدید یاد گرفتی ...وقتی بابا خواب بود وخروپف میکرد .تو هم اداشو در می آوردی .حالا میگم بابایی چیکار میکنه تو هم با یک ادای خاصی میگی خر  خر  خر. ...
21 آذر 1390

کادوهای تولد

    عزیز دلم توی این پست میخوام کادوهای تولدت را برات بذارم که برات زحمت کشیدند آوردند تا وقتی بزرگ شدی بدونی کادوهای تولد یکسالگی چی بود .هر چند من هنوز برات جشن نگرفتم .اما برات زحمت کشیدند کادو آوردند: من وبابایی یک النگوی طلای خوشچل که البته اصلا قابل تو را نداره با یک عالمه آرزوهای خوب که هر پدر ومادر ی برای فرزندش داره.من تموم دنیامو به پات بریزم کمه .تموم دنیای من فدای یک لبخند زیبای تو عزیزم. مامان آذر : 50 هزار تومان داد گفت بذارم توی حسابت مادر جون : یک انگشتر طلای خیلی خوشکل که بعد عکسشو برات میذارم دایی امیر وخاله لادن : 30هزار تومان  آرشام گلی پسر دایی امیر هم یک عروسک بزرگ خیلی خوشکل که آواز ه...
20 آذر 1390

دخمل کتابخوان من

الهی قربونت برم که عاشق کتابی عزیز دلم .وقتی کتاب میبینی میدی دستم و با یک لحن خاصی میگی خون یعنی بخون .باید عکسها را برات توضیح بدم اگه بصورت شعر برات بخونم جیغ میزنی . این هم چند تا عکس از کتاب خوندنت   این عکست هم بعد از کتاب خوندنت گرفتم عزیزم ...
19 آذر 1390

تیارا بد اخلاق و رفتن به آتلیه..............

تیارا جونم 2 روز پیش بردمت آتلیه ازت عکس بگیر م .اما ا ینقدر بد اخلاق بودی که همه عکسات شد با اخم .هر چی النا و بابایی سعی کردند بخندی نشد. قرار شد فقط 3 تا از اون عکسهاتو که اصلا هم به دلم نیست را برات چاپ کنیم تا سر فرصت هر موقع جنابعالی حوصله داشتید ببرمت عکس ها خوشکل بگیری. البته دخمل گلم حق داشتی آخه ششمین مرواریدت داشت بیرون میزد و تو بیقرار بودی .اشکال نداره این هم شد یک تجربه وخاطره . دوست دارم عزیزم حتی با اون اخمای خوشکلت. ...
19 آذر 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تیارا گلی می باشد