تیاراتیارا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

تیارا گلی

ادامه عکسهای سفر به شیراز - عید91

بقیه عکسهایی که در ایام عید ازت گرفتم و توی این پست میذارم برات عزیزم   اینجا شیراز خونه دایی حسن در حال شیطونی هستی این هم یکی دیگه اینجا هم رفته بودیم پاساژ ستاره اینجا هم ماهی شده بودی فدای اون لبات این هم عکس مهرآسا و النا با لباسهای که دایی از مکه براشون آورده بود اینجا هم توی مغازه عروسک فروشی رفته بودی و گیر داده بودی به کیتی و میگفتی کیتی کیتی وبالاخره بابایی برات این عروسگ کیتی را خرید .خانم فروشنده هم چون خیلی دوست داشت بهت چند تا جایزه داد قربون اون خوش اخلاقی هات برم. ...
19 فروردين 1391

سفر به شیراز

روز 29 فروردین ساعت 12 ظهر به سمت شیراز راه افتادیم وتا 5 فروردین 91 شیراز بودیم .روز 1 فروردین دایی حسن اینا از مکه اومدند و موقع سال تحویل هم توی فرودگاه بودیم ومتاسفانه اینقدر دیر همگی برای استقبال به فرودگاه رسیدیم که اصلا فرصت عکس گرفتن نشد وفقط فیلم از اون لحظات داریم .توی چند روزی که شیراز بودیم خیلی خوش گذشت .خیلی دوست داشتم حتما به حافظیه بریم که متاسفانه از شلوغی موفق نشدم تو را به حافظیه ببرم .اما به لونا پارک و باغ جهان نما رفتیم و پاساژ ستاره که عکساشو در ادامه مطلب میذارم . اولین عکس توی ماشین بین راه هستیم که با پفیلا چند دقیقه ای ساکت بودی اینجا هم تازه رسیدیم و توی اتاق خاطره شیطونی میکردی اینجا هم اول فروردین ر...
17 فروردين 1391

سال 1391 مبارک

حلول سال نو 1391 - ساعت ۸ و ۴۴ دقیقه و ٢٧ ثانیه صبح سه شنبه   ا ول فروردین ۱۳۹۱ در ایران       باز هفت سين سرور ماهي و تنگ بلور سکه و سبزه و آب نرگس و جام شراب باز هم شادي عيد آرزوهاي سپيد باز ليلاي بهار باز مجنوني بيد باز هم رنگين کمان باز باران بهار باز گل مست غرور باز بلبل نغمه خوان باز رقص دود عود باز اسفند و گلاب باز آن سوداي ناب کور باد چشم حسود باز تکرار دعا يا مقلب القلوب يا مدبر النهار حال ما گردان تو خوب راه ما گردان تو راست باز نوروز سعيد باز هم سال جديد باز هم لاله عشق خنده و بيم و اميد عید شما مبارک ...
27 اسفند 1390

عید آمد وعید آمد....

تیارا قشنگم این دومین بهاری است که درکنار تو دارم ومطمئنم قشنگترین بهارهای عمرم تا حالا بوده است. عزیز دلم 2 روز دیگر به پایان سال 90 مانده است .عید امسالبا هم میریم شیراز بهارهای شیراز خیلی قشنگه امیدوارم مثل بهار همیشه شاد و سرحال باشی . امیدوارم سال جدید برای تو وتمام عزیزانم و همه کسانی که این پست را میخوانند پر از خیر وبرکت وشادی باشه و خدا به من کمک کنه تا بتونم برایت آنچه شایسته تو فرشته نازنینم هست باشم وانجام دهم . این هم یک شعر بهاری تقدیم به تو بهار یواش یواش میاد   صدای کفش پاش میاد   سرما دیگه بار سفر را بسته   منتظر فصل بهار نشسته   بهار میاد ر...
27 اسفند 1390

15 ماه و 4 روزگی تیارا جونم

سلام عزیز دلم قبل از هر چیز ورودت به ماه 16 زندگیت مبارک .الهی 150 ساله بشی عزیز دلم 15 ماهه که من طعم خوشبختی را چشیدم و هر روز که میگذره بیشتر وبیشتر بهت وابسته میشم و بیشتر دوست دارم وصد البته خدا را بابت این هدیه آسمانی شکر میکنم .   عزیز دلم خیلی بامزه شدی .از کارهات و حرف زدنت که میخوام درسته قورتت بدم .دایره لغاتت وسیع تر شده و خیلی بلا شدی .وقتی از سرکار میام خودتو می اندازی توی بغلمو وبوسم میکنی .وای که طعم بوسه های تو را به دنیا نمیدم و خستگی واز تنم بیرون می بری . بعد از ناهار وقتی میخوام استراحت کنم و خودمو به خواب میزنم میای بالای سرم دست میکشی روی صورتمو و با لحن خودت م...
22 اسفند 1390

تیارا و بازی

بازم سلام نفسم دیروز بعدازظهر میخواستیم بریم خونه عمو محمد .حاضر شدیم بریم که توی اتاقت مشغول بازی شدی .الهی فدات شم ما که هیچوقت توی خونه خودمون نیستیم که بری تو اتاقت بازی کنی .فقط جمعه ها خونه خودمون هستیم و بقیه روزها خونه مادر هستیم . این هم عکسای دخمل گلم توی اتاق خودش   قلبون اون چشمای شیطونت عاشق عروسکی اینجا هم صدات میکنم قیافه حق به جانب به خودت میگیری ...
29 بهمن 1390

آرایشگاه رفتن تیارا

سلام عزیزم  چند روز پیش بردیمت پیرایش کودک تا برای بار سوم موهاتو کوتاه کنم البته میخواستم فقط چتریهاتو کوتاه کنم که آقای آرایشگر مه اسمش عمو احمد بود گفت باید دورش هم مرتب کنم . با اینکه یه عالمه عروسک واسباب بازی اونجابود از وقتی پیشبندتو بستیم گریه کردی و قلدری تا وقتی که به اصرار بابایی عمو احمد از ادامه کارش منصرف شد .آخه تو خیلی لوس باباتی همیشه و بابایی هم که تحمل اشک ریختن تو را نداشت به آقا احمد گفت بسه دیگه وهمینطوری خوبه .خلاصه نصه ونیمه موهاتو کوتاه کردیم وبعدش هم رفتیم برات یک شلوار و تل سر که بهش م آویزونه برات خریدیم ورفتیم خونه غرغرو خانم این هم عکسهای اون شبت . اینجا هم مشغول هستی با حبابی که توی سلمونی جای...
29 بهمن 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تیارا گلی می باشد