تیاراتیارا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

تیارا گلی

تیارا و بالانس

تیارا جونم خیلی وحشتناک کارهای النا را تقلید میکنی و هر کاری میکنه وهر حرفی می زنه شما هم تکرار میکنی . مثلا چند روز پیش النا اومد پیش من و گفت عمه امروز توی مدرسه ..... شما هم دقیقا به من گفتی عمه امیوز توی مدسه ... الهی قربون اون شیرین زبونیات برم / این عکس هم مربوط به یک تقلید دیگه شماست که مدام این کار رو انجام میدی و میگی بالانس بزنم ...
13 مهر 1391

تیارای 21 ماهه من

سلام دختر قشنگم اینقدر این روزها بلا و شیطون وشیرین زبون شدی که فقط میخوام درسته قورتت بدم هر جا بریم با شیرین زبونیات خودتو تو دل همه جا میکنی .این عکس هم دیروز سپهر ازت گرفت بهت میگم ژست بگیر این طوری ژست گرفتی عروسکم .دیگه همه چی میگی وبعضی اوقات یک حرفهایی میزنی که همه متعجب از اینکه این حرفها را کی یاد گرفتی .مثلا چند روز پیش از توی آشپزخونه صدات کردم تیارا بیا اومدی پیشم وگفتی مامان صبر کن الان میام و دوباره رفتی یا اینکه به بابات گفتی بابایی خیلی بدی بابا هم متعجب گفت چرا ؟ میگی بستنی نمی خری ....الهی من قربون اون حرف زدنت برم . این هم یک ژست دیگه و عکس بعدی در حال حرکات موزون موبایل منو میاری و میگی مامان لالایی بذار م...
18 شهريور 1391

تیارای 1 سال و 6ماه و4روزه من

دختر گلم خدا را شکر از استرس واکسن 18 ماهگیت بیرون اومدیم و عوارضش تقریبا تموم شد .حدود دو روز تب داشتی بخصوص شب اول . روز سوم هم یک کم بیقرار بودی که فکر میکنم بیشتر بخاطر دندونات بود . این روزها خیلی خیلی بامزه شدی و شیرین . تقریبا همه کلماتو میگی و هزار ماشاءاله حرف زدنت خیلی خوبه (من نمیگما همه میگن هههههه) .عاشق خمیر بازی و آب بازی شدی .از حمام که میترسیدی خواستم ترست بریزه هی باهات آب بازی کردم حالا دیگه کوتاه نمیای و میخوای آب بازی کنی اما هنوزم از حمام کردن متنفری . صدای آهنگ که میشنوی تند تند نانای میکنی و با آهنگ میخونی عاشق آهنگ حنا وناری ناری هستی باهاشون همخوانی میکنی  . به تمام خانم ها و آقایون که توی خیابون وکوچه...
23 خرداد 1391

تیارا وبستنی .....

چند روز پیش رفتیم خونه خودمون .توی راه خوابت برد بین راه بابایی رفت سوپری خرید کنه چند تا بستنی هم خریده بود .وقتی رسیدیم بیدار شدی با هم رفتیم بالا و بابایی داشت ماشین پارک میکرد .بهت بستنی دادم و گفتم بابایی برات خریده و وقتی بابایی اومد بگو دستت درد نکنه برام بستنی خریدی و باز کردم بهت دادم اصلا فکرشو نمیکردم متوجه شده باشی .از اونجایی که بعد از خواب خیلی این بستنی بهت چسبیده بود وقتی بابایی اومد بالا فوری گفتی بابایی میسی بسین یعنی بابایی مرسی بستنی .از اونجایی که خیلی برات ذوق کردیم وخوشت اومد تند تند بستنی میخوردی و میگفتی بابایی میسی بسین .آخه به بستنی میگی بسین .الهی قربون این دخمل باهوشم برم این هم عکسای اون روز اینجا...
11 خرداد 1391

هورا................

هورررااااااااااااا بالاخره داری منو از غصه بیرون میاری وچند قدمی راه میری .چند قدم بین من وبابایی قدم بر میداری و بعد هم خودتو میزنی زمین و میگی آخ . الهی فدات بشم خیلی خوشحالم .امیدوارم قدمهای بزرگی توی زندگیت بر داری وهمیشه موفق و سلامت باشی .  این روزها خیلی بامزه تر شدی .تقریبا تمام کلمات به خوبی ادا میکنی و ماشاءاله حرف زدنت خیلی خوبه قربونت برم . ...
25 ارديبهشت 1391

16 ماه ونیمگیت مبارک عسلم

  عزیز دلم ،نفسم ، زندگیم 16 ماه و 15 روزه که زندگی ما را متحول کردی . قشنگ تری ن بهونه زندگیم امیدوارم بتوانم مادری آنچه لایق وشایسته وجود پاکت است برایت باشم .دوستت دارم واز خدا فقط سلامتی و کامیابی ات را میخواهم.   تیارای قشنگ من این روزها خیلی شیرین تر از قبل شدی و هر جا میریم جای خودتو توی دل همه باز میکنی .ف به همه خانوما که میگی خاله ، به آقایون هم عمو الهی فدای اون زبونت بشم که خیلی شیرین زبونی و اصوات همه حیوونا را که خیلی وقته بلدی و حیوونا را میشناسی . از خونه مادر که طبقه اول نگاه بالا میکنی و صدای عمه ودایی میزنی .به النا هم میگی آجی . هر کلمه ای بگیم فوری تکرار میکنی بهت میگم طوطی شدی میگی طوطی ل...
4 ارديبهشت 1391

یکسال و دوماه و دو روزگی تیارا گلی

سلام عزیز دلم الهی فدات شم دختر گلم که دیگه خانم شدی و کارهای جدید وبامزه ای میکنی . دیشب به بابایی میگفتم ما این 8 سال بدون تیارا چه طوری زندگی میکردیم ،خلاصه توشدی تمام دنیای من وبابا. واما کارهای تو در این سن :     عمو زنجیر باف را که میخونم دیگه کامل یاد گرفتی و میگی ببببعله (قبلا ل را نمیگفتی) گوشی تلفن را بر میداری میگی اااااااااااا بعدش به زبون خودت شروع به صحبت میکنی مداد وکاغذ که میبینی میگی چشم چشم دو ابوووو بوس میکنی با چه طعمی واییییییییی بهترین طعم زندگی من چشیدن طعم بوسهای توست  قربون اون لبهای کوچولوت با عروسکهات هم که همیشه بازی میکنی و لالایی براشون میخونی ومیگی لالالا .بهشون غذا میدی میگی...
20 بهمن 1390

واکسن یکسالگی

عزیز دلم دیروز 20 آذر 90 واکسن یکسالگیتو زدی .خیلی دخمل خوبی بودی .فقط یک کم گریه کردی ،بعدش هم اومدیم خونه دیگه یادت رفت .من هم مرخصی گرفتم وتموم روز پیشت بودم .البته گفتند واکسن یکسالگی که اسمش MMR  است تب و درد نداره وممکنه 6 روز دیگه تب کنی عزیزم .انشاءاله که تو تب نکنی. الهی من فدای اون روی ماهت بشم .دیروز یک کار جدید یاد گرفتی ...وقتی بابا خواب بود وخروپف میکرد .تو هم اداشو در می آوردی .حالا میگم بابایی چیکار میکنه تو هم با یک ادای خاصی میگی خر  خر  خر. ...
21 آذر 1390

كارها ي دخملي

الهي قربون تو دخمل گلم برم اين روزها خيلي شيرين تر از قبل شدي .علاقه عجيبي به حيوانات بخصوص گاو داري .عمه هم از كيش برات يك بسته حيوانات آورده كه خيلي دوسشون داري . گاو وگوسفند  و گربه  راكامل ميشناسي و صداشون در مياري قربون اون حرف زدنت برم .وقتي ميگم گاوه گجاست؟ عروسك گاوه را نشون ميدي وميگي ما .ماهي و مرغ هم ميشناسي و وقتي ميگم ماهي شو .لباتو غنچه ميكني.يك ني ني كوچولو هم داري كه مامان وبابا ميگه خيلي دوسش داري .هميشه بغلش ميكني و فشارش ميدي صداش در بياد.  به كتاب هم علاقه داري . عكس ني ني را كه ميبيني ميگي نييي.کلاغ پر و لی لی لی حوضک میکنی قربون اون زبونت برم .از آهنگ غمگين بدت مياد وبغض ميكني .اما همينكه آهنگ ش...
30 آبان 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تیارا گلی می باشد