تیاراتیارا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

تیارا گلی

کنسلی وقت دندانپزشکی

سلام عزیز دلم .امروز مدام استرس داشتم .تقریبا همه کارهامون را ردیف کردیم .مرخصی هم گرفتم تا فردا دوشنبه 29/7/92 بری اتاق عمل برای ترمیم دندونات که سر شب از مطب تماس گرفتند و گفتند فردا جون خانم دکتر نتونسته اول وقت تخت در کلینیک بگیره و احتمال گرسنگی و افت قندت توی ظهر زیاد میشه فردا کنسل شد .چهارشنبه وقت بعدی است که متاسفانه ما اصفهان نیستیم و باید حتما بریم شیراز واسه مراسم عقد خاطره .خانم دکتر عزیز گفته سعی میکنه برامون آخرین روز کار کلینیک .شنبه وقت بگیره و در غیر اینصورت کار ترمیم دندونات میافته به بعد از ترمیم کلینیک توی آذر ماه .نمیدونم چه حکمتی توی این کاراست که این طوری شد . در هر صورت امیدوارم هر طور که به صلاحت باشه اتفاق بیفته .ه...
28 مهر 1392

بازگشت بعد از مدت طولانی همراه با دلشوره

تیارا جونم .عزیز دلممممم .بعد از مدتها همت کردم برات بنویسم .الان هم میخوام فقط از دلشوره امروزم بنویسم تا بعد مفصلا برات بنویسم از کارهای قشنگت .از شیرین زبونیات . الهی فدای اون چهره خندون ومهربونت بشم به دلیل یکسال آنتی بیوتیک خوردن دندونای قشنگت خیلی زود پوسیده شدند .از پارسال میبردمت دندونپزشکی .یکبار پیش دکتر جبل عاملی و یکمرتبه فلوراید تراپی .با تحقیق بردمت پیش خانم دکتر اردستانی .خانم اردستانی بسیار با حوصله و اصولی کارت را پیگیری کردند .از آزمایش کلسیم وعکس کلی دندونات . به این نتیجه رسیدند که پوسیدگیت در حال پیشرفته .بنده خدا خیلی برات وقت گذاشت که روی صندلی مطب کارهات انجام بشه .جلسه اول با بازی وحوصله و نام بردن هریک از وسای...
28 مهر 1392

دغدغه های این روزهای ما

جونم برات بگه عزیز دلم از سال قبل تصمیم گرفتم که دیگه بعد از تعطیلات عید بذارمت مهد کودک و طبق صحبتی هم که با مشاورت (خانم رحیمی ) داشتم ایشون هم صلاح دونستند که دیگه بری مهدکودک توی ایم عید با وجود نیمه باز بودن مهد ها چند تا مهد اطراف خونه را رفتیم و دیدیم که دوتا را درنظر گرفتم و یکی مهد نیکتا و دیگری شایق .این چند روز هم مادرجون بنده خدا هر روز میاد خونمون مواظب شماست تا وقتی من از سرکار برگردم و اگر خسته وبدقلق نباشی بریم مهد تا آشنا بشی با محیط و اذیت نشی .یک روز عصر بردیمت مهدکودک نیکتا اولش گریه کردی و نمیومدی داخل اما بعد که دیگه مطمئن شدی اونجا امنه وخبری از دکتر  نیست شروع کردی برای خاله مهد و بچه ها حرف زدن که من دوسالمه و ا...
28 فروردين 1392

باز هم تنبلی مامان

سلام دخمل گل مامانی مامان جونم بازم اومدم بنویسم که شرمنده ام که زود به زود برات نمی نویسم .آخه یک ماه آخر سال 91 که کار شرکت خیلی زیاد بود و خونه هم خونه تکانی و خرید اصلا وقت نداشتم و راستش بعد از عید هم تنبلی عزیز دلم الان که دارم برات این مطالب را مینویسم 2 سال و 4ماهه هستی و خیلی خانم شدی .حرف زدنت که کاکل کامله .ماشائاله همه چی میگی و بعضی اوقات حرفهایی میزنی که شاخ در میاریم اینا را چه طوری به هم ربط میدی و میزنی .مدام راه میری و قربون صدقه من و مادرجون وبابایی میری الهی فدای اون شیرین زبونیات بشم .قراره همین روزا ببریمت مهد کودک فعلا در حال تحقیق هستم چند جا را هم دیدم و یک مهد به اسم نیکتا -خ میرداماد را فعلا در نظر گرفتم باید چن...
21 فروردين 1392

مشغله های فکری این روزهای ما

اول از همه یک عکس زمستانی از دختر نازم از اونجاییکه ما همچنان شنبه تا پنجشنبه کامل خونه مادر جون هستیم وعمه اینا هم همیشه پایین هستند و اونا هم فقط برای خواب میرن بالا همیشه تو خونه دعوا داریم وبه قول عمه سپیده با وجود ناسازگاری اغلب اوقات شما دوتا اصلا از همدیگه هم دست نمیکشیم وهمیشه باهم هستیم .آخه میدونی من وعمه سپیده از بچگی با هم خوب بودیم و همیشه با هم بودیم .شاید دلیل ازدواج من وبابایی یا عمه سپیده ودایی افشین هم همین بود .حالا هم که ازدواج کردیم همیشه پیش هم هستیم شما دوتا وروجک بازی میکنید ودعوا وماهم سعی میکنیم اصلا مداخله مستقیم نداشته باشیم و توی روابط خودمون تاثیر نذاره آخه دو دقیقه بعد دوباره همدیگه را در آغوش میکشید . من...
21 دی 1391

تیارا و مامان تنبل

تیارا جونم ،نفسم این مامان تنبلو ببخش که دیر به دیر وبتو آپ میکنی .آخه این ماه تا همین دیروز درگیر ارزش افزوده و ارسال اظهارنامه های دوره پاییز شرکت بودم .البته از حق نگذریم  تنبلی خودم هم اولین دلیلش بود . بگذریم  دخترنازنیم  دیگه برا خودت خانوم شدی عزیزم . خیلی مستقل شدی .حرف زدنت که کامل شده ودیگه قشنگ صحبت میکنی وجمله میسازی ودقیقا می دونی کی لحن صداتو خبری یا سوالی کنی .     عاشق شیرعسلی .صبح که چشماتو باز میکنی میگی شیرعسل میخوام .مادرجون هم بند خدا دیگه عادت کرده از خواب که بیدار میشه اول شیر شما را میذاره روی بخاری گرم بشه تا ازخواب بیدار میشی گرم باشه با عسل نوش جان کنی .خدا راشکر چیزای خوب را دوس...
21 دی 1391

عروسکم قشنگم تولدت مبارک

عزیز من,گل من        تولدت مبارک قشنگ شدی,گل شدی شدی مثل عروسک عزیز من,گل من تولدت مبارک فرشته مهربانم تیارای عزیزم ،دردانه ام 2 سال است که فرشته کوچولوی من زمینی شده است و 2 سال است که بهترین لحظات عمرم را درکنارت دارم .با هیچ کلمه وجمله ای نمیتوانم توصیف کنم شیرینی وجودت در زندگیمان . 2 ساله پابه پای تو اشک ریختم ،با هر لبخندت خنده بر لبانم نشاندی وعاشقانه دوستت داشتم ودارم .امیدوارم بتوانم مادری لایق وکافی وشایسته وجود پاکت باشم . دختر مهربون و شیرین زبونم این روزها حسابی دلبری و شیرین زبونی میکنی و من هر لحظه وهر جا فقط وفقط خدا را بابت وجود نازنینت ،بابت لایق دونستن من در کنار تو شا...
18 آذر 1391

هدیه خاله ریحانه

خاله ریحانه یکی از همکاران ودوستان خوب منه که علاوه بر کمکهای فتوشاپی برای تولد زحمت کشید واین کیف خوشکل را از قشم برای تیارا گلی کادو آورد که تیارا هم یه عالمه براش ذوق کرد و اون روز هر کی از در خونه مادرجون اومد تو کیفشو برد نشون داد و گفت خاله ییحانه آورده . دستت درد نکنه دوست خوب و مهربونم انشاءاله بتونم خوبیهاتو جبران کنم ...
27 آبان 1391

اسباب بازیهای مورد علاقه این روزهای تیارا گلی

اسباب بازیهای مورد علاقه این روزهای دخملم کتاب ،وسایل پزشکی که به مناسبت روز جهانی کودک بهت کادو دادیم و این کالسکه عروسکه که عشق میکنی عروسکتو بذاری توی کالسکه ومثلا ببریش براش به به بخری شیرین زبونم. ...
27 آبان 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تیارا گلی می باشد