8 سال گذشت..........
مهربان باباي من .......................
٨ سال با هزاران دلتنگي وافسوس گذشت و هنوز صداي دلنشينت نوازشگر دلهاي شكسته مان است حضورت در تمام لحظه هايمان جاري است .
اي مهربانترين،نازنين باباي من 8سال است يلدايمان را دركنار قاب خالي از وجودت در نگاه سوختن شمع به سپيده رسانديم .از آن شب پرگشودنت زندگيمان بي تو دگر رنگي نداشت .رفتي و با خود تمام مهر و محبت و صفا را بردي.
دلم عجيب گرفته است .دلتنگ اون نگاه مهربانت هستم .دلم براي آرزوهاي به بار ننشسته ات ميسوزد.مي دانم كه عجيب تشنه ديدار نوه هايت بودي اما افسوس و صد افسوس كه دست تقدير نگذاشت سايه ات بر سر ما وبچه هايمان باشد .باباي خوبم چقدر دلم ميخواست بعد از تولد تيارا چشم كه باز كردم تو را هم بالاي سرم ببينم . اما افسوس افســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوسسسسسسسس
هنوزم رفتنت را باور ندارم ، هنوز هم منتظر برگشتنت هستم آخه خدايا خيلي زود بود 52 سال كه سني نبود .
روحت شاد وقرين رحمت باد
بريز اي اشك چون باران به سوگ او .................
به سوگ آرزوهايش
اگر ديگر به روي ما نميخندد ولي نامش
تا ابد بر قلب مانده است.
تيارا جونم امروز 26 آبان 90 ،هشتمين سالگرد پدر عزيز و مهربانم است ،پدر بزرگ مهرباني كه آرزوي ديدن نوه هايش را به گور برد و دست تقدير او را در سحرگاه 25آبان سال 82 مصادف با21 رمضان از ما گرفت و براي هميشه غبار غم بر دلهايمان نشاند .
از همه دوستان گلم كه اين قسمت را ميخوانند خواهش ميكنم جهت شادي روح پدر عزيزم يك صلوات و فاتحه قرائت فرمايند.