تیاراتیارا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

تیارا گلی

هوررررررررررررررااااااااااااااااااااا

عروسك قشنگ من بالاخره چهاردست پا رفتي و منو از نگراني در آوردي   11 ماهت كه تموم شد پيشرفت قابل توجهي داشتي .دندون  نیش سمت چپت هم بیرون اومد و حالا ٣ تا دندون داری، چهار دست وپا رفتي و دايره لغاتت وسيع تر شد  . نزديك بخاري كه ميري ياد گرفتي ميگي :داغ وقتي تشنه هستس ميگي :آب وقتي لامپي روشن بشه نشون ميدي وميگي :برق انگشتتو ميگيري روي بينيتو ميگي :هيسسسسسسسسسسس وقتی شب میشه به آسمون نگاه میکنی ومیگی:ماه بعضي وقتها هم به كوچيكترين چيز قاه قاه ميخندي ملوسكم : بهت ميگم كلاغ چي ميگه ميگي:غار ،         گرگه :اووو          ...
22 آبان 1390

تیارا در 10 ماه اول

نشستن مستقل :7 ماهگی اولین باری که غذا خوردی:28 اردیبهشت 90 اولین مروارید قشنگ دخملم : 17 مرداد 90مصادف با 10 سالگرد ازدواج مامان وبابا اولین باری که تب شدید داشتی و منو دیونه کردی:10 تیر 90 اولین سرماخوردگی:13 مرداد 90 اولین باری که بابا و مامان گفتی :25تیر اولین باری که خودت بلند شدی نشستی:1 آبان 90 (دیروز خونه مامان آذر که خیلی برات ذوق کردیم)   ٢٥شهریور 90 دوباره تب شدید کردی و من فکر کردم بازم عفونت ادرار داری .بعد از 3 روز تموو سر و صورت وبدنت دونه زد.اون هم چه دونه هایی به قول النا شده بودی کفشدوزک.بردمت دکتر گفتند ویروس رزوئولا گرفتی وبعد از سه روز خوب خوب شدی ...
15 آبان 1390

تيارا و دوستاش

تيارا و سپهر پسر عمو محمد     تيارا و النا كه عاشق همديگه هستند تیارا وآرشام (پسر دایی امیر)والنا   تيارا و مهرآسا دختر عمو مهران اميرسام پسر كوچولو عمو محمد رهام كوچولو و روژان وروناك خوشكله بچه هاي دايي مهرآسا و دوستاي خوب تيارا ...
15 آبان 1390

عكسهاي تيارا ارديبهشت 90

عكس تيارا گلي روز تولد النا تولدت مبارك النا خوشكله اين هم چند تا از عكسهاي ديگه تيارا در ارديبهشت 90 الهي قربونش برم اين عكسو خونه خاله صفورا گرفتم اينجا هم در حال غر زدن تيارا خانم در حال تعجب الهي قربون صورت ماه هر دوتون برم من   عاشق اين عكستم ...
15 آبان 1390

سرماخوردگي مخملي

عزيز دلم از پنجشنبه سرماخوردي و آبريزش بيني داري قلبونت برم . ديروز (جمعه ) خونه خودمون بودي و تو فقط بهونه مي گرفتي و نق ميزدي . غذا هم كه وقتي مريض ميشي نميخوري . ديشب تا صبح بيقرار بودي و من هم همش دلواپست بودم تب نكني . امروز هم ماماني دير رسيدم سر كار آخه خودم هم دلدرد دارم.اميدوارم زودتر خوب بشي عزيزدلم .   راستي پنجشنبه مادرجون برات يك عروسك كه تو گهواره است خريد وتو خيلي دوسش داري وباهاش بازي ميكني ،بهش غذا ميدي قربون اون مهربونيات برم. ...
14 آبان 1390

مسافرت بابايي به اهواز

سلام مامان جونم .الهي قربونت برم عمه اينا ديروز از كيش اومدند و يك عالمه لباس خوشكل و اسباب بازي هاي مورد علاقه تو را برات آوردند.تو هم كه خيلي دلتنگشون بودي خيلي خوشحال بودي ديروز مهربونم . اما بابايي با عمو محمد وبابا جون امروز رفتند اهواز براي كارشون وتا چند روز ديگه هم بر نميگردند. حالا من نميدونم تو فسقلي عاشق بابا را اين چند روز چيكار كنم . آخه دخمل گلم خيلي به بابايي وابسته اي .آخه بابايي خيلي به حرفته وهميشه بغلت ميكنه تو هم خودتو لوس ميكني .وفتي كوچك تر بودي هر موقع نق ميزدي واون دلدردهاي وحشتناك ميگرفتي فقط پيش بابايي آروم ميشدي.عمه سپيده همينكه صدات بالا ميرفت ميگفت يا باباش. قربونت برم عزيزم دعا كن بابايي اينا به سلام...
9 آبان 1390

دلتنگي تيارا براي النا

عمه سپيده اينا از چهارشنبه رفتند مسافرت (كيش) و تو چند روزيه از النا دوري و بهونه ميگيري .الهي قربونت برم ديروز يكي از فيلمهاي النا را برات گذاشتم .وقتي فيلمو ديدي بغض كردي و زدي زير گريه ،اولش فكر كرديم اتفاقيه اما بعد از چند ساعت يكي ديگه از فيلماشو گذاشتم بازم با بغض اشك ريختي و متوجه شديم خيلي دلتنگ النا هستي قربون اون بغض و اشكت برم عزيزدلم كه اينقدر احساساتي و مهربوني . انشاءاله فردا النا مياد ودل كوچولوت شاد ميشه قربونت برم. ...
9 آبان 1390

16 آذر 89

فونت زيبا ساز  اومدي معجزه كردي ،نمودوني كه چي كردي .................. اومدي دنيامو ساختي............................... ..   بالاخره روز موعود فرا رسید ساعت 6 صبح با عمه و 2 تا مامان بزرگ ها و بابایی با استرس زیاد از خونه اومدیم بیرون .هوا هنوز تاریک بود .وقتی وارد بیمارستان سینا شدم صدای قلبمو میشنیدم .با هزار دلهره نشستیم توی سالن بابایی رفت برای پذیرش. بعد از یک ربع اومد ولباس و وسایل به من دادند وبا هزاران هزار استرس به همراه مامان آذر از بقیه خداحافظی کردم و رفتم طبقه دوم بخش زنان .اونجا هم یک پذیرش دیگه و لباس اتاق عمل را پوشیدم ورفتم توی اتاق انتظار تا دکتر نوروزی بیاد . یکی یکی خانمها اومدند و صد...
7 آبان 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تیارا گلی می باشد