تیاراتیارا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه سن داره

تیارا گلی

تیارای 1 سال و 6ماه و4روزه من

1391/3/23 10:48
نویسنده : مامانی
538 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم خدا را شکر از استرس واکسن 18 ماهگیت بیرون اومدیم و عوارضش تقریبا تموم شد .حدود دو روز تب داشتی بخصوص شب اول . روز سوم هم یک کم بیقرار بودی که فکر میکنم بیشتر بخاطر دندونات بود .

این روزها خیلی خیلی بامزه شدی و شیرین . تقریبا همه کلماتو میگی و هزار ماشاءاله حرف زدنت خیلی خوبه (من نمیگما همه میگن هههههه) .عاشق خمیر بازی و آب بازی شدی .از حمام که میترسیدی خواستم ترست بریزه هی باهات آب بازی کردم حالا دیگه کوتاه نمیای و میخوای آب بازی کنی اما هنوزم از حمام کردن متنفری . صدای آهنگ که میشنوی تند تند نانای میکنی و با آهنگ میخونی عاشق آهنگ حنا وناری ناری هستی باهاشون همخوانی میکنی  . به تمام خانم ها و آقایون که توی خیابون وکوچه ومغازه میبینی میگی خاله و عمو .وقتی خودتو میخوای لوس کنی به من میگی مامان دون (مامان جون) . یک کار خیلی بامزه وچاخانانه دیگه ات اینه که دستای کوچولوتو حلقه میکنی دور گردنمو میگی عزیززم عزیزم بایک لحن خاص واونوقته که من میخوام قورتت بدم درسته .این کار را برای بابایی ،مادر جون ،النا وعمه هم میکنی .

عاشق تاب بازی وپارک هستی . خیلی به نقاشی و خط خطی کردن وبه قول خودت چشم چشم دوابو کشیدن علاقه داری .اسم اکثر حیوانات را بلدی مثل میمون وشتر وفیل و اسب و ببعی وگرگ وببر ،جوجه ،کلاغ وخروس وصدای همه حیوانت را بلدی تقلید کنی .

تلفن وبر میداری و میگی الو خوبی الهی قربونت برم با این حرف زدنت .خیلی به حباب علاقه داری و حباب سازتو ببینی ول کن قضیه نیستی

بزنم به تخته این روزها غذا خوردنت هم خیلی بهتر شده .عاشق پفیلا ،ماکارونی ،کباب ،انگور (به قول خودت انور) ،بستنی  وهر چیز کنجدی مثل سوهان کنجدی .کره کنجدی .چوب شور کنجدی هستی .نوش جونت عزیزم . مادر جون میگه بعضی روزها خودت میگی مادر جون طایبی  یا هندون یعنی طالبی و هندونه .

الهی بمیرم برات که هرشب باید سفالکسین بخوری تا دوباره عفونت ادراریت برنگرده .بعضی وقتها خوب مبخوری بعضی اوقات نه با گریه و دردسر .اگه شربت سفید باشه به خیال دوغ میخوری . امیدوارم زود این مشکلت هم برطرف بشه .

راستی عاشق کرم زدن هم هستی و میگی بده بزنم به صورتم . وقتی کیف آرایشی میبینی میگی کرم ولج لب  (رژلب)

صبح ها اکثرا خوابی که من میام سر کار اگر بیدار باشی که اوضاعی داریم وباید از دستت فرار کنم .اگه در طول روز تلفنی باهات حرف بزنم مادرجون میگه تا چند دقیقه بدقلق میشی . ساعت 2 ساعت کاریم تمام میشه ودیگه حتی چند ثانیه تحمل موندن ندارم وسریع میام خونه .توی کوچه که میرسم دلم برات پر میکشه .در را باز میکنم خودتو میندازی توی بغلم و میگی مامان جون ممه و بوسم میکنی قربون اون مهربونیات .من هم اطاعت امر میکنم و با لباس های کارم میشینم بهت شیر میدم .اکثر مواقع همونطوری خوابت میبره .اگر هم بیدار بمونی که دیگه ازم جدا نمیشی حتی نمیذاری دستشویی برم این روزها خیلی وابسته تر شدی و من خیلی نگرانتم .عمه سپیده میگفت اضطراب جدایی داری و میخوام برم با یک مشاور صحبت کنم .حتی وقتی بازی میکنی و مرتب میگی مامان بشین اینجا دقیقا با این لحن و جمله و دستت و اشاره میکنی به کنارت و من واقعا نگرانتم که وابسته ای .

راستی این روزها هم که دیگه راه افتادی وحسابی دلت میخواد راه بری و تاتا کنی خیلی وقتها با کفش پاشنه دار بزگ ترا ای شیطون .

امیدوارم همیشه سلامت وشاد باشی بهترین دلیل زندگی من

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان پوریا
24 خرداد 91 14:34
مبارک باشه الهی 100 ساله شه


ممنون عزیزم
mamani helena
29 خرداد 91 11:21
salam azizam mashala che dokhmale nazi dari che esme zibayei khosh hal mishim pishe ma ham biyayd
مهسا مامان مرسانا
30 خرداد 91 15:04
الهی بگردم دختر مهربون که اینقدر مامانی هستی
مامي نسيم ( مامان ملودي )
31 خرداد 91 12:46
پس عكساي خوشگل من كووووووووووووو
زهره مامان هلیا
4 تیر 91 8:43
ماشالله تیارا جون چه دلبریا می کنی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تیارا گلی می باشد