تیارای 21 ماهه من
سلام دختر قشنگم اینقدر این روزها بلا و شیطون وشیرین زبون شدی که فقط میخوام درسته قورتت بدم هر جا بریم با شیرین زبونیات خودتو تو دل همه جا میکنی .این عکس هم دیروز سپهر ازت گرفت بهت میگم ژست بگیر این طوری ژست گرفتی عروسکم .دیگه همه چی میگی وبعضی اوقات یک حرفهایی میزنی که همه متعجب از اینکه این حرفها را کی یاد گرفتی .مثلا چند روز پیش از توی آشپزخونه صدات کردم تیارا بیا اومدی پیشم وگفتی مامان صبر کن الان میام و دوباره رفتی یا اینکه به بابات گفتی بابایی خیلی بدی بابا هم متعجب گفت چرا ؟ میگی بستنی نمی خری ....الهی من قربون اون حرف زدنت برم .
این هم یک ژست دیگه و عکس بعدی در حال حرکات موزون
موبایل منو میاری و میگی مامان لالایی بذار منم برات آهنگ لالایی را میذارم یک کمی همخوانی میکنی و بعد میگی نه ملودی بذار .عاشق باب اسفنجی و پاتریک هستی .کلاه قرمزی هم دوست داری .ما هنوز هم کل هفته را خونه مادرجون هستیم وجمعه هم که میریم خونه خودمون میگی مامان بریم میگم کجا؟ میگی خونه مادرجون دیجه(دیگه). اونجا هم بعضی اوقات با النا سر اسباب بازی دعوا میکنید .
همچنان عاشق نقاشی هستی . تقریبا رنگ ها را میشناسی .چیزی که این روزها شدیدا درگرش هستم وبهش فکر میکنم از شیر گرفتنت هست .آخه برای چکاپ که برمت دکتر .دکتر ایران پور کلی دعوام کرد که چرا شبها شیر میخوره ودیگه باید شیرشو قطع کنی بخصوص شیر شبو .اما این خیلی سخته چون فقط وفقط با شیر میخوابی و تازه تا صبح هم چند مرتبه شیر میخوری .این روزها خودم هم مریض بودم هرکی منو میبینه میگه این خانوم را ازسیر بگیر تا هم خودت جون بگیری هم بچه .خودم هم موافقم از نظر منطقی آخه دندونات هم خراب شده که دکتر میگه فقط بخاطر شیر شبه که توی دهنت میمونه .اما وقتی فکرشو میکنم که تا از سرکار برگردم هزار بار سراغ ممه میگیری وهمینکه میام میای جلوی من میگی مامان ممه وفقط با ممه میخوابی یا اینکه وقتی یادم میاد با چه لذتی شیر میخوری دلم نمیاد این لذت را ازت بگیرم .اما دختر عزیزم مجبورم به خاطر دندونات منطقی فکر کنم .این روزها درگیری فکری من فقط همینه .امیدوارم بتونم راحت از شیر بگیرمت و هیچ آسیب روحی نبینی .هر چند فکر کنم من افسرده تر از تو بشم آخه یک لذتی داره وقتی به چشمان معصوم تو لحظه شیر خوردن نگاه میکنم که با هیچ چیز عوضش نمیکنم /