مشغله های فکری این روزهای ما
اول از همه یک عکس زمستانی از دختر نازم
از اونجاییکه ما همچنان شنبه تا پنجشنبه کامل خونه مادر جون هستیم وعمه اینا هم همیشه پایین هستند و اونا هم فقط برای خواب میرن بالا همیشه تو خونه دعوا داریم وبه قول عمه سپیده با وجود ناسازگاری اغلب اوقات شما دوتا اصلا از همدیگه هم دست نمیکشیم وهمیشه باهم هستیم .آخه میدونی من وعمه سپیده از بچگی با هم خوب بودیم و همیشه با هم بودیم .شاید دلیل ازدواج من وبابایی یا عمه سپیده ودایی افشین هم همین بود .حالا هم که ازدواج کردیم همیشه پیش هم هستیم شما دوتا وروجک بازی میکنید ودعوا وماهم سعی میکنیم اصلا مداخله مستقیم نداشته باشیم و توی روابط خودمون تاثیر نذاره آخه دو دقیقه بعد دوباره همدیگه را در آغوش میکشید . من وسپیده از کوچیکی مثل خواهر بودیم برای هم چون هیچکدوم خواهر نداریم .امیدوارم شما دوتا هم وقتی بزرگ شدید همینطور برای هم مثل خواهر باشید و پشتیبان همدیگه وچشم بد از روابط ما هم بدور.
مشکلی دیگه ای که این روزا باهات دارم دستشویی رفتنته آخه تا زمانی که نبرمت دستشویی نمیگی دستشویی داری .البته خیلی کم پیش میاد خودتو خیس کنی اما خودت به هیچ عنوان نمیگی مدام باید بهت یادآوری کنم وببرمت دستشویی .و این باعث استرس خودم وخودت شده .از تابستان دیگه فقط وفقط وقتی بیرون میریم وموقع خواب مامی میشدی که به توصیه دکتر مدیحی دو شب پوشک نمیشی موقع خوابی که همین هم بر استرسام اضافه شده شب اول موقع خواب جیش کردی وخوابیدی ومن مثل این دیوونه ها تا صبح دوبار برئمت دستشویی و راحت توعالم خواب جیش کردی وخیالم راحت بود اما دیشب که شب دوم بود چهار مرتبه بردمت دستشویی که اصلا جیش نمیکردی ونق میزدی وتا صبح هم اصلا جیش نکردی وجاتو خیس نکردی اما واقعا برای من استرسیه این از مامی گرفتن امیدوارم زود یادبگیری واز این مرحله هم بگذریم .آخه اگر خدابخواد از بعداز عید تصمیم دارم بذارمت مهد کودک وباید تا اون موقع یادبگیری .انشاءاله